بعداز مدت طولانی بازم نوشتیم
سلام بابایی امروز 20 تیر ماه سال 92 و دوم ماه رمضانه و الان شما خواب تشریف دارید و به این دلیل من فرصت نوشتن پیدا کردم!دراین مدتم که ننوشتیم دلیل اصلیش خوده شما بودی که یا نمیذاشتی بنویسیم یا درگیر کارای شما بودیم!الان شما حدود یک سال و شش ماهته و در این مدت که ننوشتیم شما پیشرفتهای زیادی مانند راه رفتن و حرف زدن البته درحد کلمه و.. داشتی(کلماتی که بیشتر میگی:بابا،مامابه معنی مامان،نی نی،دوبه معنی دوغ،آب ،اینا به معنی ازینها،بل به معنی بله،نه و...)که البته بیشتر کلمات را مخفف میگی!علاقه زیاد شما به نی نیه و یه عروسک صورتی رنگ همیشه باهاته و بیرون که میریم فقط دنبال بچه ها هستی و نی نی نی نی میکنی و ما از کمر میافتیم که مواظبت باشیم یا به راهمون ادامه بدیم اما شما مشغول نی نی ها هستی!راستی نه خوب غذا می خوری نه خوب میخوابی!راستی بت میگم خوشگل بابا کیه میگی آنی
خوب عزیزم این گزاش خلاصه این مدت که ننوشته بودیم
خدانگدارت خوشگل بابا